***هدیه خدا***

سلام فندق مامان نمبدونی من و بابا چقد دوستت داریم و بیصبرانه منتظریم تا هفت ماه دیگه بیای پیشمون امروز دارم برات یه کلاه کوچولو می بافم ولی چون هنوز جنسیتت رو نمیدونیم رنگی رو انتخاب کردم که هم دخترونه باشه هم پسرونه تموم که شد عکسش رو میذارم         ...

تمشک مامان، روز 27 آبان 1393 من و باباجون برای اولین صدای قلب کوچولوت رو که برامون زیبا ترین و دل انگیزترین آوای زندگیمون بود رو شنیدیم و خدارو صد هزاربار شکر کردیم مامان فدای اون قلب کوچولوت بشه عزیزم که تند و تند میزد   ...

27 آبان من و بابایی  رفتیم برای سونوی قلب که بیبینیم قلب کوچولوت تشکیل شده یا نه خیلی استرس داشتیم وقتی رفتیم توی اتاق سونو دیدیم که بعلهههههههههههههه قلب کوچوت تشکیل شده و تند تند میزنه ، حسابی خوشحال شدیم و خدارو صد هزاربار شکر کردیم فندق مامان اینجا 8 هفته و 1 روزه که توی شکم مامان هستی     ...

الهی قربونت برم اینجا 5 هفته و 4 روزه  که توی شکم مامانی هنوز خیلییییییییییی کوچولویی نمیدونی وقتی عکست رو توی سونو دیدیم چقد ذوق کردیم و خوشحال شدیم من که اصلا باورم نمیشد خدایا شکرررررررررررت     ...

                            فندق مامان  اینا اولین مدارکی بود که  وجود تو رو به ما اثبات کرد و ما فهمیدیم که تو هستی فهمیدیم که خدای مهربون یه فرشته کوچولو به ما هدیه داده خدایا شکررررررررررررت خدا جون خودت مواظب فرشته کوچولوم باش ...

پسرای عزیزم فرشته های آسمونیم که به خدا نزدیک هستین از خدا بخواهید که ایندفعه فرشته کوچولویی که توی شکم مامانه زمینی بشه و بیاد بغل مامان مامان خیلی غصه داره دلش برای شما خیلییییییییییییییییییییییی تنگ شده برای سلامتی نی نی جدید دعا کنید هیچ وقت از یادم نمیرید پسرای عزیزم   ...

سلام فرشته کوچولوی عزیزم من و بابا جون  تصمیم گرفتیم لحظه لحظه خاطرات با تو بودن رو توی این وبلاگ به ثبت برسونیم ، از قبل از تولدت ، تا وقتی که خودت بزرگ بشی و بتونی نوشتن خاطراتت رو ادامه بدی ... به امید اون روز انشاالله ...