1393/10/9
سلام فندق خوشگلم
امروز با باباجون رضا رفتیم سونوی غربالگری دوم که خیالمون راحت شه که فسقلی مون سالمه ، دلمون یه عالمه برای دیدن رو ماهت و شنیدن صدای قلب کوچولوت تنگ شده بود ، لحظه شماری میکردیم که نوبتمون شه و بیاییم روی ماهت رو ببینیم .توی مطب حسابی معطل شدیم دیگه تصمیم گرفتیم پیش این سونوگرافی نیاییم چون مامانی به خاطر سلامتی تو وروجک نباید زیاد بشینه و خسته بشه و منشی خانم دکتر خلی اذیتمون کرد
بالاخره نوبت ما شد ولی نذاشتن که بابا رضا بیاد داخل ، دلم برای بابایی خیلی سوخت آخه خیلی ذوق داشت که توروببینه ولی حسابی توی ذوقش خورد ، خانم دکتر بدجنس هرچی اصرارکردیم نذاشت بابایی بیاد داخل
امروز قراربود جنسیتت هم معلوم شه برای همین حسابی هیجان زده بودیم رفتم روی تخت دراز کشیدم و خانم دکتر مشغول سونو شد ، خداروشکر همه چیز عالی بود و هیچ مشکلی وجود نداشت ، خدارو از این بابت صدهزار بار شکر کردم. فسقلی مامان 17 هفته و 6 روز سن داشت و 222 گرم هم وزن و اما جنسیت: گرچه برای من و بابایی اصلا جنسیت مهم نبود و فقط دعا میکردیم که تو سالم باشی ولی خب هر پدر و مادری دوست داره که زودتر بدونه جنسیت وروجکش چیه . مامان قربونت بره معلومه که خیلی باحیایی چون خانم دکتر هرچقدر که سعی کرد نتونست که ببینه شما دخملی یا پسر چون پاهات رو محکم بهم پسبونده بودی برای همین مامانی مجبور شد بره بیرون کمی قدم بزنه تا شاید شما تغییر وضعیت بدی و جنسیتت معلوم شه ، خلاصه بعد از کلی راه رفتن دوباره برگشتن اتاق سونو ولی شما بازم شیطونی کردی و همه رو سر کار گذاشته بودی خانم دکتر دیگه خسته شد و گفت نی نیتون همکاری نمیکنه و درست دیده نمیشه ولی احتمالا دختره . اینم ماجرای سونوی غربالگری.
فرشته عزیزم ایشالا که جنسیتت هرچی هست سالم باشی و به موقع بیای بغلمون