1393/9/27
سلام جوجه خوشگلم
امروز صبح وقت سونوی ان تی داشتم ،هم نگران بودم و هم هیجان زده ، به خاطر تو وروجک نگران بودم و خدا خدا میکردم که همه چیز خوب باشه و هیجان داشتم که زودتر نوبتم شه و بیام روی ماهت رو ببینم
راستش دلم برای دیدنت خیلیییییییییییییی تنگ بود نمیدونم چرا اینقدر بی صبر و حوصله شدم فقط دوست دارم روزها زودتر بگذرن تا تو عزیزدلم بیای بغلم دلم برای دیدن روی ماهت پر میکشه
امروز بابا رضا کلاس داشت برای همین نتونست باهامون بیاد و بابابزرگ عزیز (بابای مامان) زحمت کشیدن و مارو تا سونوگرافی رسوندن .
خانم دکتر خیلی دیر تشریف آوردن و من مجبور شدم دو ساعت منتظر بشینم حسابی خسته شده بودم که دیدم باباجون اومد ،کلاسش زود تموم شده بود و خودشو سزیع رسونده بود سونو گرافی تا بیاد داخل و تو رو ببینه خیلی خوشحال شدم .خلاصه نوبت من شد و همراه بابارضا رفتیم داخل خانم دکتر مهربون سونو کرد و گفت خدارو شکر همه چیز خوبه ، منو بابا رضا حسابی خوشحال شدیم و خدارو شکر کردیم که وروجکمون سالمه
بعد هم صدای قلب کوچولوت رو شنیدیم که تند تند میزد
اینم بگم تو حسابی شیطونی کردی و همش تکون میخوردی قربونت برم
الان 12 هفته و 5 روز سن داری و 63 میلیمتر هم قد
خدا جون برای همه چیز شکر