11 هفته و 3 روز
سلام کنجد مامان
چند روزی حالم خوب نبود برای همین نتونستم بیام و برات بنویسم ویار شدیدی دارم و چیزی نمیتونم بخورم
چند روزی هست که تکون خوردنت رو حس میکنم خیلییییییییییی خوشحالم
مامان فدات شه که اینقد شیطونی و زود شروع کردی به فعالیت
فسقل مامان الان11 هفته و 3 روزه توی شکم مامانی و خیلی خوشحالم که داری خیلی خوب رشد میکنی و بزرگ میشی
6 ماه دیگه مونده که بیای بغلم ،محکم به شکم مامانی بچسب تا سر موقع بیای و همه رو خوشحال کنی
نمیدونی که همه چقد خوشحال هستن که توی شکم مامان هستی و برای ورودت به این دنیا لحظه شماری میکنن
بابا رضای عزیز که سر از پا نمیشناسه و خیلیییییییییییییییی خوشحاله و نمیذاره که توی خونه دست به هیچ چیز بزنم با اینکه کارش زیاده و وقتی میاد حسابی خسته است و تازه باید درس هم بخونه همه کارها رو خودش انجام میده ، (راستی یادم رفت بگه که بابا جون داره ارشد مهندسی برق میخونه ایشالا که موفق باشه)
مطمئنم که بابای خیلییییییییییییی خوبی میشه برات
مامان بزرگ و بابابزرگ ها هم مرتب احوالم رو میپرسن و سر میزنن بهمون که واقعا ازشون ممنونم
ماما و بابای خودم هم مرتب میان و کارهای خونه رو برام انجام میدن و اصلا نمیذارن که کاری انجام بدم و حسابی خجالتمون میدن و مدام چیزهای مقوی برامون میارن که نوه گلشون چیزی کمبود نداشته باشه و تپل مپل و سالم بیاد بغلشون و برات سنگ تموم گذاشتن
خلاصه که همگی خیلی بهمون محبت دارن و همیشه مدیون محبت هاشون هستم
خواستم بدونی که چه کسای مهبربونی اطرافت هستن و چقدر دوست دارن پس عزیز دل مامان همیشه باید قدردان محبت هاشون باشی
من و بابا عاشقانه دوست داریم عزیزم